دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
نامه دوم مقام معظم رهبری به جوانان اروپا

حوزه/ در پی حوادث تروریستی فرانسه و نامه مقام معظم رهبری خطاب به جوانان اروپا رسانه های غربی با دست پاچگی تمام دوباره به تخریب اسلام راستین پرداختند.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری«حوزه»در این راستا در گفتگو با حجت‌الاسلام‌ والمسلمین قاسم شبان نیا عضو هیئت‌علمی موسسه امام خمینی(ره) و مؤلف آثاری چون «حقوق بشر در پرتو حکومت اسلامی» و «آثار جهاد در روابط بین‌الملل» و...به واکاوی برخی از دغدغه‌های مقام معظم رهبری در معرفی اسلام راستین، وظیفه حوزه‌های علمیه در نشر رهنمودهای ایشان به گفت و گو نشسته است.

*نامه دوم رهبری به جوانان غرب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در ابتدا لازم می دانم مخاطبان را  به این نکته توجه دهم که نباید فضای علمی و فرهنگی کشور به‌گونه‌ای باشد تا مقام معظم رهبری نامه‌ای بنویسند و بعد هم بدون تحلیل، این مکتوبات به فراموشی سپرده شود. این نامه به‌قدری ظرفیت دارد که لازم است در رابطه با آن کارگروه‌های پژوهشی تشکیل شود. نامه‌های مقام معظم رهبری خطاب به جوانان اروپایی حاوی پیام‌هایی بسیار جدی  است چرا که اهداف نگارش این نامه‌ها، سطح تحلیل بالای  مقام معظم رهبری   از مسائل جهان اسلام و جهان غرب را نشان می‌دهد.  

*در این نامه مقام معظم رهبری نسبت به چه نکاتی تأکید دارند و چرایی زمان نگارش این نامه بعد از حوادث تروریستی فرانسه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

  مقام معظم رهبری در متن و محتوای نامه ، روی مسائلی دست گذاشته‌اند که چالش اساسی جهان غرب با حوزه تمدنی اسلام است.

همان‌طور که  معظم له در ابتدای نامه تصریح دارند: نگارش این نامه‌ها بعد از حوادث تروریستی فرانسه صورت گرفته و زمانی است که تروریست‌ها در کشورهای اسلامی هجمه‌های سنگینی علیه این کشورها به خصوص در سوریه و عراق و یمن و بحرین داشته‌اند و این حرکت‌های تروریستی در سطحی وسیع صورت گرفته و چون در این قالب ذهن غرب با قضیه تروریسم به‌صورت جدی درگیر نشده بود، مقام معظم رهبری هنوز زمینه را برای سوق دادن تفکر جوانان غرب به این سمت‌وسو مناسب ندیده بودند اما وقتی قضایای فرانسه اتفاق می‌افتد و این تفکر القاء می‌شود که حرکت‌های تروریستی در غرب ناشی از احکام و قوانینی است که در اسلام قرار داده‌شده، در چنین فضایی مقام معظم رهبری اقدام به تدوین نامه می‌کنند و بیان می دارند بحث اسلام هراسی که در غرب به راه افتاده، ناشی از برداشت‌های نارسا از دین اسلام است و حتی برداشت‌های انحرافی بود و با چیزی که در منابع اصیل دینی ما وجود دارد تفاوت دارد. لذا مقام معظم رهبری تلاش می‌کنند افکار جوانان غربی را به این نکته سوق دهند که اگر در غرب به اسلام هراسی دامن زده می شود، به وسیله این نامه با این جریان تا حدودی مقابله شود، لذا بعد از حوادث تروریستی فرانسه، هجمه علیه مسلمانان و اماکن مقدس   تشدید شد و رسانه‌ها هم به این بحث دامن می‌زنند و بدشان نمی‌آید این فضا تشدید شود. مقام معظم رهبری می‌خواستند مسیر دقیق فهم اسلام از این طریق برای جوانان غربی روشن شود.

*آیا در بازنشر فرمایشات مقام معظم رهبری خطاب به جوانان اروپایی موفق بوده‌ایم؟

خیر، در خصوص نشر فرمایشات مقام معظم رهبری در غرب ناموفق بوده‌ایم و در شبکه‌های اجتماعی و مجازی ندیدم به طور جدی فرمایشات  ایشان نشر داده شود. حتی در شبکه‌های ماهواره‌ای هم که موردحمایت جمهوری اسلامی هستند این نامه با آن سطح تحلیلی که لازم است منتشر نمی‌شود؛ لذا جا دارد این نامه در سطح رسانه‌های بین‌المللی باشد و ما بسیار بهتر از این می‌توانستیم در این زمینه عمل کنیم.

*مراد از منابع اصیلی که مقام معظم رهبری جوانان غرب را به آن‌ها ارجاع می‌دهند چیست؟

منابع اصیلی که مقام معظم رهبری جوانان غرب را به آن‌ها ارجاع می‌دهند همان قرآن و سیره نبی اکرم(ص) و سیره اهل‌بیت(ع) و فرمایشات آن بزرگواران است که شما اگر این منابع اصیل را دنبال کنید، چیزی جز لطف در دین نمی‌بینید و حتی اگر جایی در دین بحث خشونت مطرح می‌شود، ازلحاظ رأفت و رحمتی که اسلام دارد دنبال می‌کند و تصویری که گروه های تروریستی داعش از اسلام معرفی می‌کند برخلاف تصویری است که منابع اصیل دینی از خویشتن معرفی می‌کند؛ برای نمونه اگر به کتاب "فقه الجهاد داعش" که شخصی به نام ابوعبدالله نوشته مراجعه کنید، می‌بینید با توجیهات قرآنی به سمت حرکات تروریستی می‌آیند که فهم آن‌ها ناشی از برداشت‌های سطحی است که عمدتاً ناشی از عدم مراجعه به منابع اصیل بوده و نتیجه این می‌شود که حتی آیه قرآن را برای حرکات تروریستی خودشان محل توجیه قرار می‌دهند، ولی اگر مفسر واقعی ،آیات قرآن را تفسیر کند، این‌ها هیچ‌وقت به این مباحث نمی‌رسیدند، لذا به این دلیل گروه های تروریستی دانش قرآن و برخی دیگر از منابع را ابزاری برای سوء استفاده خود قرار داده اند، جا دارد در این موقعیت اذهان مردم دنیا را که برای شنیدن حقایق آماده است به سمت شنیدن سخنان اصیل دین سوق دهیم. در همین راستا مقام معظم رهبری فقط قرآن را به‌عنوان منبع اصلی ذکر نکردند  و در ادامه سیره پیامبر(ص) را معرفی کردند، چراکه پیامبر اکرم(ص) مفسر قرآن است و تشریح کننده و از جهت عملی اجراکننده قرآن کریم است.

*با توجه به نبود ترجمه‌های کافی از کتاب‌هایی که اسلام راستین را معرفی می‌کند چه منابع ترجمه‌شده‌ای وجود دارد که می‌تواند شناخت درستی از دین به یک جوان غربی ارائه دهد؟حجت الاسلام قاسم شبان نیا

در منابع اسلامی اگر بخواهید بحث‌های دینی را خوب بشناسید، یکی از کتاب‌هایی که به زبان‌های مختلف هم ترجمه‌شده، نهج‌البلاغه یا فرمایشات پیامبر(ص) تحت عنوان نهج الفصاحه است که به زبان‌های مختلف ترجمه‌شده‌اند. ولی نسبت به هجمه سنگینی که در غرب وجود دارد، کار کمی انجام‌شده، اما این‌طور نیست که قابل‌دسترس نباشد الآن قرآن به زبان‌های مختلف ترجمه‌شده، با این حال خواندن آیه قرآن به‌تنهایی نمی‌تواند برای یک جوان غربی آن نگاه اصیل اسلام را نشان بدهد، لذا مقام معظم رهبری منابع دیگر را هم اضافه می‌کنند، مخصوصاً سیره پیامبر اکرم(ص) را؛ الآن حرکات تروریستی که توسط دانش و گروه‌های تکفیری انجام می‌شود هیچ‌کدام با اقدامات پیامبر اکرم(ص) در زمان رسالتشان تناسب ندارد. منابع ما در مورد سیره و بیان فرمایش پیامبر اکرم(ص) تقریباً مشترک است اما در منابع اهل سنت درباره سیره پیامبر اکرم مسائلی است که اگر کسی بخواهد دین را نشر دهد، باید از طریق صحیح انجام دهد؛ در تعالیم اسلامی، اسلام هرگز کسی را به‌زور دعوت به اسلام نمی‌کند، بلکه اسلام آمده، تا تعالیم خودش را به دیگران برساند و فرایضی مانند جهاد ابتدایی که جزو احکام ماست، نیامده تا دیگران را به‌زور مسلمان کند و همان‌طوری که برخی از فقها مطرح نموده اند فریضه جهاد ابتدایی برای آن است تا کسانی را که مانع از دعوت دین هستند از پیش رو بردارد و ما معتقد هستیم همه افراد باید کلام حق را بشنوند و نباید عده‌ای این حق را به خودشان دهند که افراد را از شنیدن کلام حق محروم کنند؛ البته یکی از مسائلی که در دین پیش‌بینی‌شده جهاد ابتدایی است که همان جهاد دعوت است نه جهاد به‌زور مسلمان کردن دیگران، همان چیزی که در منابع اهل سنت به «جهاد دعوت» از آن یاد می‌شود این جهاد به دعوت را پیامبر اکرم(ص) داشتند، یعنی در زمان پیامبر اکرم(ص)، ایشان نامه‌هایی نوشتند و در کتاب مکاتیب الرسول مرحوم آیت‌الله احمدی میانجی متن آن‌ها موجود است این نامه‌ها به سران کشورها و سلاطین نوشته می‌شدند و تماماً وجهه مسالمت‌آمیز دارد و شما در عرصه دین جایی را پیدا نمی‌کنید که حضرت رسول(ص) خواسته باشند کسی را به‌زور مسلمان کرده باشند؛ لذا شما در سیره پیامبر(ص) یک مورد پیدا نمی‌کنید که پیامبر(ص) برای اینکه عده‌ای را به‌زور مسلمان کند گردن عده‌ای را بزند و اگر کسانی مخل امنیت جامعه مسلمین بودند با آن‌ها برخورد می‌شد کما اینکه الآن هم برخورد می‌شود و در تمام نظامات سیاسی باکسانی که مخل امنیت کشورشان باشد برخورد می‌شود؛ حداقل بنده موردی را پیدا نکردم که پیامبر اکرم(ص) برای اینکه عده‌ای را به‌زور مسلمان کنند، اقدام خشونت‌آمیزی را آن‌گونه که دانش ادعا می‌کند انجام داده باشند.

*حال که فضای بحث کمی به سمت مصادیقی از سیره نبی مکرم اسلام(ص) در برخورد با مخالفان رفت لطفاً در ادامه راجع به برخورد پیامبر اکرم(ص) با یهودیان و مسیحیان مدینه مطالبی بفرمایید؟

تمام تلاش ایشان برای جذب آن‌هاست و در سیره فردی ایشان می‌بینیم که برای اینکه زمینه جذب ایشان آماده شود، حتی اگر کسی به ایشان اهانت می‌کرد پاسخ او را نه با خشونت بلکه با رأفت می‌دهند؛ وقتی آن یهودی کسالت پیدا می‌کند پیامبر اکرم(ص) در منزلش با او دیدار می‌کند و او اسلام می‌آورد، لذا در تاریخ اسلام نمی‌بینیم کسانی تلاش کنند با قهر و غلبه و خشونت اسلام را ترویج کنند و در منابع اصیل ما این‌طور نیست که اسلام با خشونت ترویج شود بلکه اسلام با دعوت ترویج می‌شود؛ گفته می‌شود در کشور اندونزی اسلام به‌وسیله عده‌ای تاجر نفوذ پیدا کرد و وقتی مردم اندونزی رفتار اسلامی این تجار را دیدند و رأفت و رحمت اسلام را درک کردند آرام‌آرام مسلمان شدند و امروزه کشور اندونزی جزو کشورهای اسلامی با درصد جمعیتی زیاد است و این چیزی است که در سیره پیامبر اکرم(ص) وجود داشته و اقدامات دانش با سیره پیامبر اکرم(ص) کاملاً فاصله دارد و شاید برداشت آن‌ها یک برداشت متحجرانه از آیات قرآن است، چراکه در برداشت از قرآن کریم به مفسر واقعی قرآن مراجعه نکردند، لذا اینکه مقام معظم رهبری توجه می‌دهند که در کنار قرآن به منابع دیگر اسلام توجه شود، این است که اگر کسی آیه قرآن را بخواند بدون اینکه شأن نزول آیه قرآن را بداند و یا بدون اینکه ارتباط این آیه با آیات دیگر قرآن را بداند و همچنین بدون توجه به نکات تفسیری، برداشت غلطی از اسلام به دست بیاورد، این امر خطرناک بوده کما اینکه جریان تکفیری این کار را انجام داده چون منابع اصیل دینی را فراموش کرده‌اند. ما این سیره نبی مکرم اسلام(ص) را در سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز می‌توانیم به‌وضوح مشاهده کنیم؛ شما یک مورد در سیره امیرالمؤمنین(ع) پیدا نمی‌کنید که ایشان خواسته باشند کسی را به‌زور به اسلام دعوت کنند و بنده در کتاب «آثار جهاد در روابط بین‌الملل» به این مسئله اشاره‌کرده‌ام و در آنجا نشان داده‌ام اسلام به دنبال جهاد است نه جنگ و اگر ذکری از جهاد می‌شود، برای این نیست که دیگران را به‌زور به اسلام دعوت کند؛ بلکه برای این است که اسلام در سطح دنیا منتشر شود، چراکه اسلام دینی جهانی و اهداف جهانی دارد و برای هدایت کل بشر آمده است، لذا این رسالت را در خودش می‌بینید که این دین را در کل دنیا منتشر کند و اگر از سران طاغوت کسی مانع  این شد که ندای اسلام به گوش دیگران برسد اسلام پیش‌بینی کرده با او برخورد شود، ولی ما در جهاد نداریم که به‌زور کسی را مسلمان کنیم، لذا می‌بینید در نظام جمهوری اسلامی چقدر از اهل کتاب مشغول زندگی هستند و حتی غیر اهل کتاب هم در کشور ما زندگی می‌کنند و زندگی مسالمت‌آمیزی با مسلمانان دارند و با اینکه حکومت اسلامی است، متعرض آن‌ها نمی‌شود؛ این‌ها با حفظ دینشان بدون اینکه مسلمان بشوند، حاکمیت اسلامی را پذیرفته‌اند که هر حکومتی یک حاکمیتی می‌خواهد و باید از قوانین این حاکمیت امتثال کرد؛ لذا کسانی که این مطلب را پذیرفته‌اند در نظام اسلامی از امنیت برخوردارند، پس مقام معظم رهبری می‌خواهند اسلامی را که در تفکر غربی، فیلم‌های هالیوودی و همچنین شبکه‌های اجتماعی ترویج می‌شود چنین معرفی کنند که این‌ها فارغ از منابع اصیل اسلامی هستند و البته هدف مقام معظم رهبری این است که این فضا را تا آن مقداری که ممکن است بشکنند که به نظر من می‌توانستیم این فضا را فراتر از این بشکنیم و برای جوانان غربی روشنگری بیشتری داشته باشیم.

*آیا صرف مطالعه نهج‌البلاغه و نهج الفصاحه و امثال آن قدرت جذب و تأثیرگذاری بر یک جوان غربی را دارد؟

وقتی بحث انسان‌دوستی که در اسلام و فرمایشات امیرالمؤمنین(ع) مطرح می‌شود آن‌قدر موردتوجه قرار می‌گیرد که در سازمان ملل تبدیل به جمله ای کلیدی می‌شود و برخی از افراد بدون اینکه شروح نهج‌البلاغه را خوانده باشند، با مطالعه خود نهج‌البلاغه مسلمان شده‌اند، قطعاً تأثیرگذار خواهد بود، ما اگر فرمایشات پیامبر(ص) را که بخشی از آن‌ها در نهج الفصاحه جمع شده در اختیار جوانان غربی قرار بدهیم تا مطالعه کنند، بدون اینکه شرح و تفسیری بر آن‌ها بزنیم رأفت و رحمت اسلامی به‌طور کامل برای آن‌ها نمایان می‌شود، الآن در جوامع غربی به دلیل اینکه جوان‌ها درگیر جامعه‌ای به‌شدت منحط ازنظر اخلاقی هستند ،دنبال چیزی می‌گردند که اخلاق را برای آن‌ها احیا کند یا خشونتی که در جامعه آن‌ها به‌صورت غیرقابل‌کنترل درآمده و به خصوص در آمریکا به خاطر اینکه قوانین آمریکا مشکلات جدی‌تری نسبت به جوامع اروپایی دارد به‌شدت از خشونت رنج می‌برند، اگر ما کلامی را که در فرمایشات پیامبر و در آیات قرآنی آمده فقط برای آن‌ها بیان کنیم می‌تواند باعث جلب آن‌ها به اسلام شود؛ مقام معظم رهبری در قالب این نامه قصد نشان دادن جریان اسلام ناب را دارند و متأسفانه ما نتوانسته‌ایم در سطح مناسبی این پیام را عرضه کنیم.

*با این توضیحات آیا اسلام صرفاً رحمانی است و در آن هیچ خشونتی وجود ندارد؟

عرض بنده این نیست که اسلام اصلاً خشونت ندارد، خشونت در برخی مقاطع لازم است، چراکه انسان بتواند مسیر تکاملش را طی کند، کما اینکه در مسیر تربیت فرزند گاهی لازم است پدر از موضع تند با فرزندش صحبت کند تا تأثیرگذار باشد، چرا که همیشه نمی‌توان با ملاطفت زمینه‌های هدایت را فراهم کرد، اما این خشونت، خشونتی نیست که جریان تکفیری دنبال می‌کند؛ بلکه آن‌ها اصل را بر خشونت قرار داده‌اند، این در حالی است که اسلام خشونت را وسیله ای فرعی برای برخی موارد خاص قرار داده که مواردش هم بسیار نادر اتفاق می‌افتد.

*مشکل امروز جوان غربی در دریافت معارف واقعی اسلام چیست؟

مشکل امروز در ترویج اسلام ناب است و امروزه دو گروه مختلف باعث می‌شوند جوانان غربی به حقیقت دست پیدا نکنند، یکی جریان تکفیری در بین اهل سنت و دیگری جریان تکفیری که در بین برخی از شیعیان هم به چشم می‌خورد، هر دو جریان باعث ایجاد ابهام در جوانان غربی می‌شوند. یک جریان دیگر هم داریم که آن‌ها هم مقداری باعث می‌شوند تا جوانان غربی از اسلام فاصله بگیرند و آن جریان روشنفکری است که اتفاقاً این‌ها در جوامع غربی مانور زیادی روی کتب و آثار خودشان می‌دهند و آثارشان را ترجمه می‌کنند و در این آثار برداشت‌های انحرافی از دین ارائه می‌دهند. جریانات تکفیری دچار افراط شده‌اند و جریان روشنفکری نیز دچار تفریط شده و اسلام دینی معتدل است و جریان به‌اصطلاح روشنفکر که در جهان اسلام کسانی مانند علی عبدالرازق و محمد عابد الجابری نماینده آن هستند و در ایران‌ هم افرادی از روشنفکران هستند که آثارشان را ترجمه و چاپ می‌کنند که این برداشت انحرافی از دین هم باید اصلاح شود.

*حوزه‌های علمیه در ابلاغ پیام نامه رهبر انقلاب چه وظیفه‌ای دارد و آیا در این مسیر اقداماتی هم انجام داده است؟نامه دوم رهبری به جوانان اروپا

یکی از بزرگان در دیداری که با سید حسن نصرالله داشتند نقل می‌کردند که ایشان گفته بود ما الآن دغدغه زیادی از مباحث نظامی گروه‌های تکفیری نداریم نگرانی ما مباحث اعتقادی است که این‌ها ترویج می‌کنند و ما به این دلیل که آمادگی لازم از جهت اعتقادی را ایجاد نکرده‌ایم، برخی از گروه‌های غیرمسلمان به‌ویژه مسیحیان در کشورهای اسلامی تحت تأثیر جریان تکفیری قرارگرفته‌ و تصور می‌کنند جریان‌های تکفیری سخنش را بر اساس مبانی اصیل اسلامی و به‌ویژه قرآن بیان می‌کنند، لذا این تلقی بعدها برای ما ایجاد مشکل می‌کند و بعد درادامه ایشان مطرح کردند، یکی از رسالت‌های حوزه که  می تواند به ما کمک کند، این است که حوزه علمیه به مواضع و استدلال های تکفیری‌ها پاسخ دهد و ما این پاسخ‌ها را در مناطق مختلف منتشر کنیم تا روشن شود جریان تکفیری با منابع اصیل دینی فاصله دارد و این انتظار را داشتند، من احساس می‌کنم در حوزه علمیه این کار صورت نگرفته است.

 کار حوزه علمیه باید مبنایی و محتوایی جدی باشد، نه در حد یک کار صوری که ما اعلام کنیم مقام معظم رهبری چنین  پیامی داشته‌اند. رسالت اصلی حوزه علمیه این است که از جهت محتوایی ورود پیدا کند، وقتی مقام معظم رهبری این نامه را به جوانان غربی نوشتند، آن‌ها تشنه این مطلب می‌شوند که اگر جریان‌های تکفیری بویی از حقیقت نبرده، این حقایق چه هستند؟ ایشان تاکید داشتند: غیر از حوزه علمیه چه کسانی می‌توانند حقایق اسلام را نشان دهند؟ حوزه بعد از نامه مقام معظم رهبری باید کارگروه ویژه‌ای تشکیل دهد تا نامه مقام معظم رهبری تحلیل و دنبال شود، در اینکه جوان غربی منابع اصیل را از کجا بگیرد؟ عرض کردم، منابع اصلی می‌تواند نهج‌البلاغه و نهج الفصاحه باشد، ولی این‌ها نیاز به تشریح یا تفسیر صحیح دارد و حوزه علمیه باید از ظرفیت‌هایش استفاده کند.

 وقتی که رهبر انقلاب  چنین دست به قلم می شوند، یعنی دیگر جان به لب رسیده که ایشان این مطلب را بیان می‌کنند و اگرما کاری نکنیم فضا را ازدست‌داده‌ایم، الآن زمانی است که جوانان غربی تروریسم را به‌طور مستقیم ملاحظه می‌کند و اگر ما دفاع نکنیم، دیگر در ذهن آن‌ها باقی می‌ماند که اسلام دین تروریسم پرور است.

حوزه می‌تواند از ظرفیتی که در رسانه‌های عمومی قرار داده‌شده و از ظرفیت علمای دین استفاده کند و باید با مراجع عظام یا علمای مشهور که در این حوزه سخنان جذابی برای جوانان اروپایی دارند، مصاحبه شود و این گفتگوها ترجمه بشود و تصور نشود که فقط مقام معظم رهبری چنین نگاهی دارد و جوانان غربی باید متوجه شوند دین این‌گونه است، از طرف دیگر رسانه‌های عمومی به‌ویژه صداوسیما باید این مباحث را منتقل کنند و در شبکه‌های ماهواره‌ی ترویج کنند و تصور نشود فقط جوانان غربی در این مباحث دچار مشکل هستند، بلکه در جوامع اسلامی هم کم نیستند افرادی که نسبت به این مطالب نیازمند تبیین و تشریح هستند؛ بنابراین حوزه علمیه باید بخشی از نیروی خود را در این زمینه تجهیز می‌کرد.  

*یکی از محورهای مهم نامه مقام معظم توجه دادن به این مطلب است که انسان‌ها فارغ از نژاد، ملیت و جغرافیا محترم هستند ونشان می‌دهد که از نگاه رهبر انقلاب اخلاق و ارزش‌های انسانی جایگاه والایی در سیاست دارند و پیوند میان «اخلاق» و «سیاست» در آموزه‌های دینی پیوند گسست ناپذیری  است، لطفاً راجع به این بخش نیز مطالبی بفرمایید؟

اتفاق افتادن این حوادث تروریستی در جوامع اسلامی و جوامع غربی ناشی از این است که اخلاق در جوامع غربی فراموش‌شده و در جریانات تکفیری هم اخلاق فراموش‌شده و در هر دو مورد اسلام ناب یک سری اصول اخلاقی ارائه می‌دهد که این اصول نه با حرکت جریان تکفیری سازگاری دارد و نه با آن چیزی که در غرب اتفاق می‌افتد.

شما در ظاهر می‌بینید که در جهان غرب افراد شدیداً کنترل می‌شوند و نمی‌توانند دست از پا خطا کنند و این‌طور بار آمده‌اند که در این قالب حرکت کنند، اما اگر کوچک‌ترین زمینه‌ای فراهم  شود که بخواهد نشان بدهد، آیا این‌ها از عمق باور به اصول اخلاقی اعتقاددارند یا خیر؟ بنده عرض می‌کنم خیر!

یکی از مشکلاتی که اندیشمندان غربی مطرح می‌کنند این است که اصول اخلاقی در جوامع غربی در حال فراموشی است و غرب تا جایی پیش رفته که همجنس بازی را به رسمیت می‌شناسد و آن‌قدر جوانان غربی و سردمداران علمی و اجرایی غرب در اعتقادات لیبرالی وارد شده‌اند که در تفکر لیبرالی، اباحه گری، تسامح و تساهل وجود دارد و باورهای اعتقادی و ارزش‌های اخلاقی مطلق در آن جایگاهی ندارد، لذا تنها ابزاری که می‌تواند این‌ها را کنترل کند فشار قانونی است که در غرب ازاین‌جهت خوب توانسته‌اند کار کنند، ولی از یک‌جهت انحطاط اخلاقی آن‌ها در بحث به رسمیت شناختن ازدواج همجنس گرایان نمود پیدا می‌کند. این مطلب برای خود آن‌ها بحران های جدی ایجاد کرده و همین بحث‌های غیراخلاقی برای آن‌ها دل‌زدگی ایجاد می‌کند و اگر می‌بینیم وقتی کلامی از ما به جوان غربی می‌رسد از آن استقبال می‌کند، به این دلیل است که نظیر این سخن را نشنیده و زمینه برای پذیرش آن‌ها فراهم‌شده چراکه از نبود ارزش‌های اخلاقی در جامعه خود رنج می‌برد و چیزی به او داده‌اند که اخلاق نیست و با تفکر خودش این را می‌فهمد و اگر بتوانیم اصول ارزشی اخلاقی حاکم بر اسلام را به این‌ها معرفی کنیم، در زمان حاضر می‌تواند به‌خوبی پاسخگو باشد لذا مقام معظم رهبری هم به این مسئله توجه داده‌اند.

*ضرورت تبیین سه حوزه دین برای جوانان غربی

اینکه غرب نسبت به مسائل اخلاقی جنبه تفریط را در پیش‌گرفته و جریاناتی مانند داعش و جریان تکفیری جنبه افراط را دنبال می‌کنند و شیوه افراطی خاص خودش را دارد، لذا انحراف را در این مسیر می‌توان دید؛ بد جلوه دادن احکام و موازین شرعی و انحراف در حوزه نظامات اخلاقی باعث می‌شود که به این دو جریان توجه ویژه شود و   مقام معظم رهبری نیز در این نامه سه حوزه دین یعنی اعتقادات؛ احکام و اخلاق را موردتاکید قراداده اند، معظم له   در قسمتی از نامه، در خصوص اعتقادات بحث کرده‌اند و توجه به منابع اصیل را توصیه کرده‌اند و دیگری در حوزه احکام، که جوان غربی فکر نکند، احکام اسلام اقدامات داعش است و دیگری حوزه اخلاق.

امروزه جوان غربی نیاز دارد تا در این سه حوزه دین با او صحبت شود، مقام معظم رهبری زمینه را فراهم کرده و حوزه علمیه در این سه حوزه و به خصوص حوزه احکام که متکفل دیگری ندارد، باید ورود پیدا کند. کما اینکه این کمبود را کسانی مانند سید حسن نصرالله که خودشان در این میدان درگیر هستند احساس می‌کنند، لذا ما این سه حوزه دین را باید برای جوانان غربی به‌طور دقیق روشن کنیم، اگرچه مقام معظم رهبری به جوانان غربی نامه نوشتند ولی از طرف دیگر به ما تذکر می‌دهند که وظیفه خودمان را تشخیص داده وبه آن عمل کنیم . ما به‌عنوان یک فرد حوزوی در بحث‌های علمی و دانستن اولویت کارمان  نباید محافظه‌کار باشیم و به‌طور روتین در پروژه‌های روتینی که به لحاظ سنتی برایمان تعریف‌شده احساس رسالت نکنیم؛ بلکه لازم است وارد میدان شویم و در خلأهایی که جوانان غربی دارند به‌عنوان فرد حوزوی برای پر کردن این نفش ها احساس  تکلیف کنیم  و چنین تصور نشود که این نامه فقط برای جوانان غربی است و بعد از مدتی هم به فراموش سپرده شود.  

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha